
بیاید یکمی فرهنگ مدارا رو از همین امروزِ جنبش در خودمون پرورش بدیم. میدونم که زخمخوردهایم؛ داغدیدهایم. برای همین گاهی احساساتمون تصمیمگیر میشه. هرکسی که چیزی میکشه، یا میگه، یه عده سریع میان میگن بگردید شناساییش کنیم تا سر وقت حسابش رو برسیم. میدونم که تنتون کوفتهی باتوم حکومته، میدونم که تن برادرنتون زخمی گلوله است. ولی دوستان بخدا این روش درستی نیست! پس فرق ما با کسانی که باهاشون در حال مبارزه هستیم چی هست؟ سرکوبگری اشتباه است. نه اینکه با چه اندیشهای دیگران رو سرکوب میکنیم. این همه زخم و درد زندان برای آزادیه. نگذاریم این همه خون که به پای درخت آزادی ریختهشده، بیثمر بمونه و دانهی آزادی رو با کج خلقیهامون جوونه نزده خشک کنیم.
کسی که نویسنده است و از دید ما اراجیف مینویسه دو حالت در موردش متصور هست. یکی اینکه قلمبهمزد هست و به این مطالب اعتقادی نداره یا اینکه واقعاً اعتقاداتش این هست.
در حالت اول اصلاً جای نگرانی نیست چون پس فردا پول میگیره و برعکس اون مطلب رو بیان میکنه. البته این ناشی از فشارهای اقتصادی و فقر فرهنگی در افراده. این مشکلات با بگیر و ببند حل نمیشه، کار فرهنگی میخواد. باید فرهنگ آزادگی رو رواج داد. آزادگی با شناسایی برای سرکوب در آینده به دست نمیاد.
در حالت دوم که فرد واقعا به مطالبی که مینویسه اعتقاد داره، ما باید بهش اطمینان بدیم که در هدف ما آزادیهای اون هم تامین شده. پسفردا قرار نیست بیخانمانش کنیم یا از کار بیکارش کنیم. قرار نیست که جلوی بیانش رو بگیریم. این روحیهای که میگه "نویسنده رو پیداش کن، شناساییش کن، بعداً مجازاتش کن" باعث میشه که این افراد از ترس جونشون هم که شده که تا آخرین لحظهی ممکن بجنگند.
چه ایرادی داره که کسانی که بسیجی هستند، و واقعا به چیزهایی که به نظر ما اراجیف میاد علاقهدارند، آزاد باشند که یه سایت والاترین برای خودشون داشته باشند و قربون صدقه مصباح و رهبر برند؟ چه ایرادی داره که هر حرف نابجایی که میزنند، جوابش رو با منطق در بالاترین بهشون بدیم؟
چه ایرادی داره که کاریکاتوریست بسیجی بدونه که اگه کاریکاتور میرحسین رو کشید، کسی قرار نیست که بکشدش؟ چه ایرادی داره که کاریکاتورش رو یکی از کاریکاتوریستهای سبز، با کاریکاتور جواب بده. چرا بیایم بگیم، آآآآآآآآآآآآآآآآآآآی اینو شناساییش کنید، که یارو وحشت کنه که اگه چیزی بشه، و ورق برگرده، دیگه هیچ وقت نمیتونه کاریکاتور بکشه یا حرف بزنه؟ یا بدتر قراره بگیرنش و مجازاتش کنند؟
فکر نمیکنید اینجور رفتارها نه تنها باعث میشه که در جبههی مخالف علیه ما اتحاد ایجاد بشه، باعث میشه که از موسوی یه خمینی دیگه بسازیم؟ موسوی مردی بزرگ هست و عضوی از این جنبش. بزرگ است ولی قابل انتقاد و شوخی کردن. یاد بگیریم که روحیه نقدپذیری داشته باشیم. یاد بگیریم که در این راه دیگه از هیچ کس بت نسازیم. هیچ کس رو به مقام خدایی نرسونیم. بگذاریم که همه اونهایی که مسوول هستند بدونند که رفتارشون زیر ذرّهبین همگانی هست، و همیشه باید به مردم در مورد تصمیماتشون پاسخگو باشند. میدونم که خود افرادی که الان در صدر هستند هم همین رو میخوان. اگه ما از اونها بت نسازیم اونها بت نیستند.
باید یاد بگیریم که آزادی برای هر اندیشهای رو ترویج کنیم. باید یاد بگیریم که فرهنگ جامعه را طوری افزایش دهیم که اگر روزی فرزندان ما اندیشههاشان کاملاً با ما متفاوت بود، آنها هم آزاد باشند که دست به انتخاب بزنند و اجازه ابراز عقیده داشته باشند.
باید اندیشهای رو در جامعه ایجاد کنیم که بقیه بسیجیها هم به جای باتوم و چماق، قلم به دست بگیرند و جواب حرفهای ما را با حرف بدهند. نباید کاری کنیم که این چندتایی هم که این وسط قلم به دست هستند چماق بدست شوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر