مرا ببخشید...

اگر نوشته‌هایم کودکانه‌اند، مرا ببخشید! ترجیح می‌دهم کودک بمانم! شاید در این دنیای کودکانه، حتی اگر شده ذرّه‌ای کمتر از فجایع دنیای امروز و وطن زخم خورده‌ام و جوانان پرپرشده‌ی کشورم مطلع شوم.

اگر حرف‌هایم از سر احساسند، مرا ببخشید! ترجیح می‌دهم که بااحساس باشم، تا اینکه در میانه‌ی سوگواری هم‌میهنانم، مستانه و بی‌احساس رقص پیروزی بکنم.

اگر برای نوشتن هر متن کوتاه، در هزارتوی دنیای مجازی مخفی می‌شوم مرا ببخشید! ترجیح می‌دهم که مخفی شوم و برای آزادی و حق از دست رفته خودم تلاش کنم، تا اینکه آشکارا حق مردم را بخورم، خون مردم را بر زمین بریزم، یا با شادی به خلق خدا دروغ ببندم.

اگر ناشناسم و گمنام مرا ببخشید! ترجیح می‌دهم ناشناسی باشم که مردم مرا به نیکی می‌شناسند، تا اینکه فرد مشهوری باشم که مردم بر سر هر کوی و برزن شعار سرنگونی من را سرمی‌دهند.

اگر نقاب به چهره می‌زنم و مبارزه می‌کنم مرا ببخشید! ترجیح می‌دهم که با نقاب برای حق و عدالت مبارزه‌کنم، تا اینکه بی‌نقاب و بی‌پرده تیشه به ریشه‌ی مردمم بزنند.

مرا ببخشید...

لامذهب‌‌ها من هم که محارب بودم، چرا فقط اون دو نفر رو اعدام کردید؟



بابا ما همه محارب بودیم و هستیم و خواهیم بود. عدالتتون کجا رفته؟! چرا فقط اونا رو اعدام کردید؟! پس بقیه‌امون چی می‌شن؟ نوبت ما کی می‌رسه؟ مرده‌شور خودتون و دستگاه قضایی و عدالتتون رو ببرن.

بعد از واردات سنگ‌قبر چینی، یهو می‌خوای قبر چینی هم واردکن!



سایت خبری هم‌میهن به نقل از رییس معادن کشور اعلام‌کرد که امروزه "سنگ قبر" هم از کشور چین واردات داریم. آگاهان زرتی پریدند وسط گفتند که با این وضعیتی که چین پیش‌می‌رود، و ما بلانسبت شما مثل یابو به دنبالش، تا چند وقت دیگر می‌توانیم کلیه مایحتاج خود را به صورت چینی‌الاصل، از همین بازار تجریش خودمان در تهران و از دیگر بازارها در اقسی نقاط کشور تهیه‌کنیم.

پس از واردات آفتابه و سنگ‌قبر چینی، حتماً به زودی شاهد واردات چاه خلا و قبر، خیابان و چاله‌چوله‌ی خیابان، آب و چاه آب و قنات، کویر و سله‌ی کویر، دیوار و شکاف دیوار، مانتو و چاک مانتو و دیگر انواع واردات‌کردنی و نکردنی‌‌ها، همراه با سولاخ و درزهای مربوطه‌ی چینی هم خواهیم‌بود (ای بی‌ادبا). آگاهان در پاسخ هارهار و تیرتیر شنودگان گفتند، صبرکن وقتی وارد کردیم اونجات سوخت، آب‌خنک چینی می‌خوای و بهت نمی‌دیم ببینیم، بازم می‌خندی یا نه!


پراکسی و خطرات استفاده‌ی سهل‌انگارانه از آن

برای روشن شدن خطراتی که در استفاده از پراکسی سرورها وجود دارد باید اطلاعات اندکی در مورد چگونگی کارکرد پراکسی سرورها داشته باشید. عمدتا پراکسی سرورها به دو دلیل عمده مورد استفاده قرار می‌گیرند:
  1. عبور از فیلترینگ
  2. دسترسی به صورت ناشناس به امکانات موجود در دنیای وب.
در هر دو صورت، وظیفه‌ی پراکسی سرور نقل و انتقال اطلاعات بین کاربر و سرور مقصد است. به این صورت که هر درخواست یا اطلاعاتی که از کاربر فرستاده می‌شود، توسط پراکسی سرور به سرور مقصد منتقل می‌گردد و بالاعکس. طبیعی است که اگر این پراکسی سرور خارج از محدوده‌ی فیلترینگ باشد می‌تواند اطلاعاتی را به شما منتقل کند که شما به طور معمول به آن دسترسی ندارید و اگر اطلاعات مربوط به هویت شما (مثلا IP Address) را به سرور مقصد منتقل نکند می‌توانید به صورت ناشناس به گشت و گذار بپردازید.

یک نکته مهم در مورد پراکسی‌سرورها این است که پراکسی سرورهایی که صرفا برای عبور از فیلترینگ استفاده می‌شوند، لزوماً هویت کاربر را مخفی نگه‌نمی‌دارند. به اینگونه پراکسی سرورها که اطلاعات کاربر را به سرور مقصد منتقل می‌کنند، پراکسی سرورهای شفاف (Transparent Proxy) گفته می‌شود. انواع دیگر پراکسی‌سرورها، گمنام (Anonymous Proxy) و فوق‌گمنام (High Anonymity Proxy) است. برای اطلاعات بیشتر در مورد این نوع سرورها و انواع دیگر می‌توانید به این لینک مراجعه کنید.

طبیعی است که بدون در نظر گرفتن این مورد و پیش‌فرض قراردادن این مطلب که اطلاعات مربوط به IP Address شما با استفاده از پراکسی مخفی خواهدماند اشتباهی بزرگ است. راه حل این مورد چک کردن پراکسی از طریق سایت‌هایی مثل این سایت است.

اما یکی از خطرات اساسی که ممکن است کاربران پراکسی را تهدید کند، سرقت اطلاعاتشان، مثل نام‌ کاربری و رمزعبور در سایت‌های مختلف، اطلاعات دقیق از گشت‌و‌گذار در اینترنت، و همچنین شنود کلیه مکالماتی نظیر ایمیل، توسط سرور واسطه یا همان پراکسی است. همانطور که گفته‌شد، تمام اطلاعات رد و بدل شده بین کاربر و سرور مقصد از پراکسی سرور عبورمی‌کند، که به سادگی می‌توان کلیه این اطلاعات را در پراکسی سرور کپی و نگه‌داری کرد. حس ناشناس‌بودن کابر ممکن است باعث‌شود که کابر بی‌پروا به هر گوشه‌ای سربزند و هر گونه اطلاعاتی را بدون در نظر گرفتن موارد امنیتی رد و بدل کند و این خود یکی از خطراتی است که ممکن است از استفاده نکردن از پراکسی در کشوری مثل ایران خطرناک‌تر باشد.

بنابراین شکی نیست که حتماً باید از پراکسی سرورهای شناخته‌شده و قابل اطمینان استفاده‌کرد و تا جایی که ممکن است از استفاده از پراکسی‌های ناشناخته پر‌هیز کرد.

نکته‌ی مهم دیگر این است برای رد و بدل کردن ایمیل و اطلاعات همواره از سایت‌هایی استفاده کنیم که انتقال اطلاعات در آن‌ها رمزنگاری شده‌باشد. این سرورها شامل سرورهایی می‌شود که آدرس آنها با HTTPS به جای HTTP شروع می‌شود. باید در نظر داشت که رمزنگاری اطلاعات به معنای امنیت کامل اطلاعات نیست چون هر رمزی ممکن است قابل گشوده‌شدن باشد، ولی بهرحال بهتر از آن است که این اطلاعات بدون رمز رد و بدل گردد.

برای مثال در GMAIL در قسمت تنظیمات

Settings--> General-- Browser Connection--> Always use https

را انتخاب کنید.

امیدوارم که این مطلب مورد استفاده عزیزان قرار گرفته باشد.

ری شهری: بیاید از کودتاچیا شهید بسازیم!



محمد محمدی ری شهری، نماینده سابق رهبر ایران و سرپرست حجاج این کشور، گفت "هنر نیست که از یک خانواده شهید، کودتاچی بسازیم، بلکه هنر آن است که از یک کودتاگر شهید بسازیم." وی دقیقا مشخص نکرد که منظورش از کودتاچی الفنون و دار و دسته‌اش و همچنین یه خری با پسرش است، یا اینکه ایشون هم مخالفان دولت کودتاچی محمود نفتی را کودتاچی می‌دانند.

مسوولین گفتند اگه منظورت دوّمیه است، داداش مثکه خواب بودی تا حالا! فکر کردی این همه توپ و تفنگ و گوله کف خیابون واسه چیه؟ واسه اینه که از مخالفان شهید بسازیم دیگه. اتفاقاً این مورد بسیار موفق بوده و شهدایی از قبیل ندا و سهراب و روح الامینی و غیره ساخته شده‌اند. در واقع دولت دهم یکی از موفق‌ترین دولت‌های بعد از جنگ، در ساخت شهید بوده است. و این هم در آمارهای دولتی و هم در آمارهای غیر دولتی آشکار است. اسنادش هم علاوه بر وزارت کشور، تو یوتیوب موجوده. این دولت مفتِ خر است که حتی در روز عاشورا توانسته از مخالفین شهید بسازد و فرهنگ شهادت را زنده‌کند.

امّا بایستی خاطر نشان کرد، که اگه منظور ایشان این است که از الفنون یا یه خری و بچش شهید بسازیم، برو کشکت رو بساب! الکی هم صابون به دلت نزن؛ چون اولا، صابون مال اینه که به دستت بزنی نه به دل. دوماً، اینا خودشون سردسته شهیدسازان هستند. سوماً، تهش ممکنه اینا جخت به هلاکت برسند ولی عمراً به شهادت نمی‌رسن.

چه می‌خواستیم و چه شـُــــــــــد!



نوشتن طنز هم در این شرایط دشواریهای خودش رو داره. اینکه بتونی به مشکلاتی که اشک همه رو در میاره بخندی خیلی قدرت و توان می‌خواد. اینکه بتونی ریخته‌شدن خون هموطنان رو نظار‌ه‌گر باشی و بعد خنده‌های وقیحانه‌ی حکومتی‌ها رو نگاه‌کنی، و بعد بخوای یه جک از توش در بیاری که یک خنده‌ی حتی تلخ بر لب خواننده‌ای بنشونه تقریبا کاری غیرممکنه. کاری که می‌بینیم، بزرگان این امر رو هم کمی از پادرآورده. طنزنویس بزرگی چون نبوی رو می‌بینیم، که گاه و بی‌گاه در ستون طنز متنی جدی می‌نویسه. گاهی نوشته‌های طنزش اشک به چشم آدم میاره تا خنده بر لب. یا کسی مثل رضایی چند روزی هست که ترجیح می‌ده که کلا طنز و جد ننویسه.

در عین شکوه بعضی پیروزی‌ها، یک جور غم همه رو فراگرفته. شاید هم فقط من و اطرافیانم باشیم. شاید باید حرف بهنود رو قبول‌کرد، که ما حتی اگر این جنگ روببریم، قرار نبود که اینجوری ببریمش. همه ی ما می‌خواستیم که آزادی بیان، مملکتی آباد، دولتی پاسخگو، آرامش و آسایش، شکوفایی و سرافرازی و هزاران چیز زیبای دیگه، همه به نوعی از صندوق رای در بیاد. می‌خواستیم که به نظر و خواسته مردم احترام گذاشته‌بشه. می‌خواستیم که مردم حق انتخاب داشته‌باشند. می‌خواستیم مردم خودشون گزینه‌هاشون رو انتخاب‌کنن نه اینکه کسی براشون این کار رو انجام‌بده. نمی‌خواستیم خون جوانان بی‌گناه بر زمین بریزه. نمی‌خواستیم که هموطنانمون به روی همدیگه سرخ بشن. نمی‌خواستیم، هموطنی در قالب لباس‌شخصی به جون هموطن دیگه‌ای بیفته. نمی‌خواستیم که نظامی‌هامون که قراربود از این مرز و بوم در برابر بیگانه دفاع‌کنند، گلوله نثار هموطنشون کنن. نمی‌خواستیم یه روز سرود شادی سر بدیم که امروز مردم نیروهای نظامی رو از پا درآوردند. همه‌ی آرزومون برابری و آزادی همه اندیشه‌ها در این مملکت بزرگ بود. به خدا جا برای هممون بود... به خدا همه می‌تونستیم کنار هم باشیم... چرا یه سری از خدا بی خبر فقط برای منافع شخصیشون این همه زیبایی‌ها رو به گند کشیدند؟! هنوز نمی‌فهمم که چرا باید پاسخ سکوت مردم که حتی دهانشون رو دوخته‌بودند با گلوله بدن.

وقتی که خشم بی‌اندازه رو در چهره‌ی بعضی دوستان می‌بینم، دلم می‌شکنه. ما دنبال این نبودیم. ما دنبال آرامش بودیم. بیداری بزرگی در جامعه ایجاد شد، و هر بهایی ارزش این بیداری رو داشت. اما ما به دنبال آرامش و آسایش در جامعه بودیم. ما به دنبال ایرانی سربلند بودیم. چی شد؟ به کجا رسیدیم. امیدوارم که این جریان‌ها آخرش خوب باشه. امیدوارم که زندانی‌هامون آزاد بشن و نتیجه فداکاری‌ها و سختی‌هاشون رو ببینن. امیدوارم که خون جونامون که کف خیابون ها به زمین ریخته‌شد بارور بشه و درخت آزادی بار دیگر به بار بشینه.

امیدوارم که این بار اشتباهات گذشته رو تکرارنکنیم. امیدوارم که بداخلاقی جای برادری‌هایی که بین ایرانیان هست رو نگیره. امیدوارم که بیشتر از اینکه به فکر انتقام باشیم، به فکر ساختن جامعه‌ای نیکو باشیم.  (این آرزوها ادامه دارد...)

ریشه‌کن کردن فقرا و بیکاران!



امروز الفنون گفت "به شما تضمین می‌دهم ظرف سه سال در ایران نه یک بیکار پیدا خواهدشد و نه یک فقیر!" آگاهان گفتند که منظورش این بوده که با این وضعی که داریم، اگه کسی دولت زورکی دهم رو، با اون خری که با پسرش اینو سرکار آورد، رو دک نکنه، تا سه سال دیگر بیکارها و فقرا یا از گرسنگی تلف خواهند شد، یا کف خیابان دچار وانت‌سواری‌شدگی خواهندشد، یا به صرف تیرهایی که نیروی انتظامی تفگش رو نداره دعوت می‌شن و یه چیزیشون میشه، یا اینکه از پل می افتن پایین، یا میرن زندان به جرم محاربه میشن... ببخشید اعدام میشن، و یا اینکه اگه بتونن یه پول‌-مولی جورکنن از ایران در می‌رن.

احتمال دیگری که آگاهان دادند، این است که نامبرده قصد دارد همه‌ی فقرا و بیکاران را سر به‌ نیست کند، فلذا دیگر آن موقع یکیشون هم پیدا نخواهدشد.

آگاهان همچنین گفتند که نظر این ابله یه ایراد اساسی داره و اون اینه که در نظر نگرفته که بقیه مردم که وضعشون بدک نیست تا اون روز، که ایشالله خدا صد سال نیاردش، فقیر و بیکار میشن. احتمالا جواب این مورد اینه که با اصلاح قانون انتصابات و مادام العمر شدن الفنون، این مشکل هم مثل مشکل قبلیا حل می‌شه.